۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

عیوب اسلام

چه عيبی در اسلام هست؟

سرتاسر قرآن تهديد، تاکيد، و تاديب وترساندن مردم است نه برای بهتر زيستن. در هيچ جای قرآن نمی خوانيد که آدمی را به بهتر زيستن رهنمون گردد. سرتاسر قرآن تهديد مردم به تائيد و پذيرش محمد است و ترساندن مردم از جهنم و در هيچ جای آن نمی خوانيد چگونه می توان در اين دنيا بهتر زندگی کرد همه اش وعده آن دنيا را داده است که خود از آن نا آگاه است.

درهيچ جای قرآن حتی به مسئله کندن چاه (که بسيار مهم بوده و آب بزرگترين مورد دعوا در بين قبايل قريش بوده است) اشاره ندارد. در هيچ جای قرآن به کشاورزی و ابداع و صنعت اشاره ندارد. اگر کسانی مدعی هستند قرآن بر همه چيز احاطه دارد، چرا هرگز در مورد کهکشان و منظومه شمسی جز ابراز نظر های اشتباه نظری نداده است. (طبق آيه قرآن وقتی از محمد پرسش شد آمد و شد ماه از برای چيست... درجواب میگويد اينکار برای اين است که شما زمان نماز و روزه را بدانيد...) اين ها طرز تفکر قرآن است.

پيامبران يهود که خود از بهشت و جهنم آگاهی نداشته اند در کتاب هايشان نشانی از بهشت و جهنم نمی توانند بدهند. درحاليکه تخيل بهشت و جهنم از زمان مسيحيت شروع شده و به محمد هم سرايت کرده. محمد ندانسته همين بشارت را به مردم "ام القرا = مکه و مدينه" هم داده است. در حاليکه وقتی از او در مورد بهشت و جهنم پرسش شده به رويا پناه برده است. او حتی اسلام را برای مردمی غير از مردم عرب نياورده است؛ در جای جای قرآن می گويد و تاکيد می کند که اين نوشته و بشارت برای شما مردم ام القرا است و نه برای عجمان و يا کسان ديگر.

در همان قرآن همه غير مسلمانان (يک انسان که به گونه ای ديگر فکر می کند و از آزادی خود بهره ميگريد) به کشته شدن و قتل تهديد شده است. عذاب خدا بسيار شديد است. روی سخن آيات قرآنی در حاليکه متوجه جزيه دهندگان، بت پرستان و مشرکين (غير مسلمانان و بخصوص يهوديان) است نه گروندگان و مسلمانان ولی پاسخ گناه کار ايمان آورنده هم به هر حال در همان جهنم داده خواهد شد.

با وجود اينکه روی سخن قرآن به غير مسلمانان و مشرکين (!!) است می بينيم که همان زمان محمد و يارانش در مسلمان کردن جزيه دهندگان اصراری نمی ورزد و آنها را مجبور به گرويدن به دين اسلام نمی کند؛ چرا؟؟ برای اينکه جزيه يهوديان و شکست خوردگان بعضی شهر ها هزينه های شکم و زير شکم همين آدم های متجاوز را تامين می کنند؛ بنا بر اين اشکالی ندارد آنها همانطور جزيه پرداز باقی بمانند.

در تائيد اين نکته با نگاهی اجمالی به فروع دين که در کتاب های رساله نيز به آن اشاره شده است در میيابيم که؛ دين با پيش پا گذاشتن شرائط دشوار و غير قابل انجام در مقابل پيروانش به روشنی قصد ارشاد و رهنمود مردم را در اين دنيا ندارد. روزی پنج بار وضو گرفتن (در زمانی که آب در سرزمين عربستان مسئله بسيار بزرگی بود) و 17 بار به نماز ايستادن، سالی يک ماه از نيمه شب تا غروب روز بعد گرسنه و تشنه ماندن (بر خلاف تمام اصول انسانی و علم پزشکی)، در همين حال به جنگ غير مسلمان رفتن و جهاد کردن (!!) ذکات و خمس دادن، رعايت حجاب کردن، به گونه ای زيستن و خوابيدن و راه رفتن، طهارت گرفتن، به گونه ای خاص به خلاء رفتن و از کدام پا استفاده کردن، به صورت نا محرم نگاه نکردن، دوازده ماه سال مرتب هرروز به علت مرگ يکی از سران _ عرب _ در سيزده يا چهارده قرن پيش بر سر و سينه کوبيدن و سوگواری کردن، مشت و زنجير و قمه بر سر و فرق کوبيدن -در حاليکه در خود قرآن تاکيد می شود صدمه به بدن زدن بر هيج مسلمانی مجاز نيست(!!)؛- همه اين مراسم و هزاران کار بيهوده ديگر که در رساله ها به آن اشاره شده فقط برای بی ثمر کردن مردم در اين دنيا است. نزديک به يک ميليارد مسلمان در دنيا زندگی میکنند که هيچ کجا رفاه اجتماعی، داد و برابری انسان ها، در بين آنها وجود ندارد.

همين بی ثمر شدن مردم بر اثر همين افکار پوسيده و پوشالی موجب شده است که همان يک ميليارد مسلمان از جمله عقب افتاده ترين و بدبخت ترين آدميان روی کره هستند. از عراق و عربستان، يمن، و سوريه ولبنان و ايران گرفته تا پاکستان و بنگلادش و اندونزی، درحاليکه می بينيم بقيه قسمت های دنيا که دين را به کناری نهادند و به فکر رفاه مردم در اين دنيا افتادند و به آن فقيری که ديروز گرسنه بود غذا دادند؛ به آن خيابان خواب جای گرم دادند، به آن کسی که مشکل روانی داشت و در کوچه ها راه ميرفت غذا و محل گرم تعارف کردند و به زخمش مرحم گذاشتند، امکانات ساير شهروندان را فراهم کردند، به کودکان دلگرمی دادند و آنها را باهم برابر دانستند؛ به آن زنی که از همسرش کتک خورده بود پناه دادند (در سوره نسا تاکيد بر زدن همسر دارد!!) همانند سوئد، نروژ، انگلستان، آلمان، بلژيک، اسپانيا، کانادا و آمريا نه تنها گدا و بدبخت در شهر های آنها نيست بلکه مردمش در يک رفاه اجتماعی همگون زندگی می کنند.

امروز بعد از 1400 سال و بيرون شدن نور و خورشيد از زير افکار پوسيده وبدوی هنوز گروهی با ريختن پول به چاهی که معلوم نيست پيشتر چاه مستراح بوده ويا چاه خشکيده ای است که آب ندارد چه معنی دارد؟

اگر امام زمان در بغداد و شام ويا سامره به چاه شده است چگونه اين مرد هزار و چند ساله را به چاه جمکران نقل مکان دادند؟

آيا اين امام زمان که بر چاه شده است نمی توانست به آسمان رفته باشد؟ لابد نمی شد! علتش اين است که از زير زمين شايد بتوان به پول ها و هدايای دست يافت ولی اگر آسمان جای "مهدی" بود عقلشان نمی رسيد چگونه اين نذورات و آن نامه ها را برسانند.

ح-ک
2003
تجديد نظر شده و ترجمه از انگليسی
دسامبر 28، 2005

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر