۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

یک مشــت گدای عرب از راه رسیدند ... در میهن پر رونق ما خانه گزیدنــــــد



یک مشــت گدای عرب از راه رسیدند ... در میهن پر رونق ما خانه گزیدنــــــد 
با روضه و با روزه در این باغ پر از گـل ...  چون گاو دویدند و چریدند و خزیدنـد
با چوب و چماق ،قمه و دشنه و چاقــــو ... سر ها بشکستند و شکمها بدریدنــــد
گفتند که این منطق ؛ اسلام عزیز اسـت ... اینان که سیه کار تر از شمر و یزیدنـد
بستند ز نفرت در دانشکــــــــده ها را ... استـــاد و مبارز همه در بند کشیدنــد
آنگاه به صحن چمن دانش و فرهنـــگ ... هر جمعه چنان گلهء بز غاله چریدنــد
با چرک و شپش لشگر جرار گدایـــان ... از سامره و کوفه و بیروت رسیدنـــد
روزیکه جوانان وطن در صف پیــــکار ... لبخند زنان ذائقه مرگ چشیدنــــــد
امروز سرافرشته درعین وقاحـــــــت ... این مرده خوران مدعی خون
شهیدند
اینک همه با غارت این مردم بدبخـت ... گویی شرف گمشده را باز خریدند
با زور و ریا کاری و دزدی و تقلـــــب ... بر قامت دین جامهء تزویر بریدند
موسیقی شان شیون مرگ است وگدایی ... این کوردلان دشمن شادی و امیدند!
کوته نظران قاصد دوران توحــــــــش ... بر سقف جهان تار خرافات تنیدند
جز مفت خوری مرده خوری نوحه سرایي ... مردم هنر دیگری از شیخ ندیدند
اکنون که سفیهان همه در مسند جاهند ... اکنون که فقیهان همه چر منگ و پلیدند
در میهن ما . منطق اسلام . چماق است ... دزدان همگی پیرو این دین مبین اند


http://iraniabadvaazad.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر