۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

پیگیری تظاهرات های مردمی مصر . وضعیت مصر بحرانی و اعلام حکومت نظامی در قاهره

رژیم دیکتاتوری مصر با آنکه روز گذشته حکومت نظامی از راس ساعت 4 بعد از ظهر به وقت قاهره اعلام کرده بود اما علی رغم این اعلام مردم از شب گذشته تا صبح در خیابان ها باقی ماندند و علیه حسنی مبارک و دولت دیکتاتوری مصر شعار سر دادند و خواهان دموکراسی و دولت آزادی و همچنین تغییر قانون اساسی این کشور شدند . گروه مذهبی اخوان المسلمین هم که همواره توسط دولت مصر به شدت سرکوب میشد در این میان راه خود را در بین مردم مصر به خوبی باز کرده است .

حسنی مبارک در واکنش به اعتراضات گسترده مردمی در مصر از دولت خود خواست تا وزرا استعفا کنند . همچنین بر اساس خبرها در پی درگیریهای شدید در مصر میان انقلابیون و ارتش تا کنون بیش از 40 تن به شهادت رسیده اند .

 سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در اقدامی مضحک در واکنش به تظاهرات های ضد دولتی و مردمی در مصر از دولت این کشور خواست تا به خواسته های به حق مردم مصر تن در دهد .

هیلاری کلیتون وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا نیز از دولت مصر خواست تا به معترضان اجازه تجمع صلح آمیز را بدهد و در مقابل معترضان خویشتن داری کند . از چندی پیش پس از وقوع حوادث بعد از انتخابات در ایران و همچنین پیروزی انقلاب تونس مصر نیز از تحولات منطقه عقب نمانده و همواره صحنه درگیری نیروهای ارتش با انقلابیون بوده است .

سقوط دولت تونس و گسترش اعتراضات مردمی در ایران و هم اکنون در مصر نوید رسیدن کشورهای خاورمیانه و کشورهای عرب منطقه به آزادی را در دلها زنده کرده است . در تظاهرات های مردمی در چند ماه گذشته تا کنون در مصر و حتی تونس هیچ شعاری مبنی بر اینکه مردم خواستار جمهوری ای از جنس اسلامی باشند مشاهده نشده است .

۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

«دیکتاتوری با پشتوانه نظامی، نفتی و تخیلات مذهبی»

نامه محمود احمدی‌نژاده به نمایندگان مجلس تند بود و بدون تعارف. ناظران معتقدند احمدی نژاد می‌خواهد کار را با مخالقان یا حتی منتقدان یکسره کند و ساختاری بوجود آورد که در آن فقط یک رهبر حکومت کند و یک احمدی‌نژاد!



نامه محمود احمدی‌نژاد سروصدای زیادی به پا کرده است. با وجود تعطیلات اربعین، برخی نمایندگان به این روش انتقاد کرده و آن را «شایسته» ندانسته‌اند. برخی دیگر هم مانند محمدتقی رهبر، عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس گفته‌اند که اگر مجلس و دولت اختلاف نظری باهم داشته باشند «به جای رسیدگی به آن در مجمع تشخیص مصلحت باید با تعامل با همدیگر حل کنند» و تصمیم‌گیری نهایی را هم به رهبر واگذارند.

انتظار می‌رود در روزهای ‌آینده واکنش‌های وسیع‌تری به این نامه نشان داده شود. نامه‌ای که به عقیده تحلیلگران هدفش یک‌سره کردن تکلیف دولت با مخالفان و منتقدان است.

گذر پوست به دباغ‌خانه افتاد

گفته می‌شود مجلس و مجمع تشخیص مصلحت پا را بدجوری در کفش دولت کرده‌اند: «دخالت» در مدیریت بانک مرکزی و صندوق توسعه ملی آن هم در بحبوحه اجرای حذف یارانه‌ها، یعنی زمانی که ثروتی هنگفت می‌تواند بطور کامل و بدون حسابرسی و حساب‌دهی دراختیار دولت قرار گیرد.

محمود احمدی‌نژاد هم در مقابل واکنش سختی نشان داده است. او در نامه‌اش به نمایندگان مجلس از «تلاش مديريت مجمع و برخي اعضاي آن به ويژه رئيس محترم مجلس وهمراهي رئيس محترم قوه قضائيه در دخالت دادن مديريت مجلس و قوه قضائيه در اموري مانند تصميم‌گيري‌هاي صندوق توسعه ملي و عزل و نصب رئيس كل بانك مركزي» ابراز تاسف کرده و آن را «يك بدعت آشكار و متضمن تغيير قانون اساسي و مخدوش‌كردن روند مديريت كشور» خوانده است.

محمود احمدی‌نژاد با اشاره به طرح «هدفمند کردن یارانه‌ها» پرسیده که «چه بحراني در مديريت بانك مركزي حادث شده است كه اين واحد سازماني دولتي و امور اجرايي آن را مي‌خواهند از قوه مجريه خارج سازند؟»

محمد رهبر، روزنامه‌نگار
محمود احمدی‌نژاد در مجلس کنونی طرفداران بسیاری دارد. طرفدارانی که به گفته محمد رهبر، روزنامه‌نگار، «دیگر ملت را نمایندگی نمی‏کنند، بلکه بادیگارد آقای احمدی‏نژاد هستند». ولی «زیاده خواهی‌های» رئيس جمهور به گفته منتقدان به‌قدری است که حتی همین مجلس هم با برخی طرح‌های او مخالفت می‌کند. بخصوص این بار پای بانک مرکزی در کار است، «لقمه‌ای چرب» که نمی‌شود به سادگی از آن گذشت.

محمد رهبر می‌گوید: « این نکته‏ی مهمی است که در حال اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‏ها، دست آقای احمدی‏نژاد از هرگونه برداشت از ذخیره‏های بانک مرکزی و بانک‏ها کوتاه می‏شود. برای همین خیلی به آقای احمدی‏نژاد فشار آمده که دست‏اش را در اموال عمومی قدری کوتاه و بسته کرده‏اند. البته شورای نگهبانی که حامی آقای احمدی‏نژاد است، نسبت به این قصه کاملاً مخالفت نشان داده و رأی مجلس را رد کرده است.»

این اختلاف به مجمع تشخیص مصلحت نظام کشیده شده و به گفته محمد رهبر: «گذر پوست به دباغ‏خانه افتاده است». او اضافه می‌کند که: «یکی از دشمنان اساسی آقای احمدی‏نژاد، آقای هاشمی رفسنجانی، رییس این مجمع است. دیگر اعضای مجمع هم در دشمنی با آقای احمدی‏نژاد و متقابلاً دشمنی آقای احمدی‏نژاد با آن‏ها، دست‏کمی از آقای هاشمی ندارند؛ آقای رضایی، حسن روحانی و دیگرانی که در مجمع تشخیص مصلحت هستند.»


«یک‌سره کردن تکلیف مخالفان»

محمود احمدی‌نژاد درجای دیگری از نامه‌اش می‌پرسد «آيا مصلحت كشور در تداخل قوا و لوث شدن مسئوليت‌ها و مسلوب‌الاختیار نمودن منتخب مردم است؟»

ناظران معتقدند این تداخل از همان ابتدا در ساختار جمهوری اسلامی بوجود آمده است. تدوین کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی به جای تفکیک قوا بدنبال تنازع قوا بوده اند. به نظر محمد رهبر از همان زمان: «تمام قوا ، به‏طور مستمر در کار یک‏دیگر دخالت می‏کردند. به این معنی که ما هم نخست‏وزیر داشتیم، هم رییس‏جمهور داشتیم، هم رهبر و هم مجلس. این چهار نهاد هم همه در کار هم‏دیگر دخالت می‏کردند و حوزه‏های استحفاظی‏شان روشن نبود.»

مجمع تشخیص مصلحت که در سال ۶۶ و با فرمان آیت‌الله خمینی ایجاد شد با هدف «حل» این معضل شکل گرفت. محمد رهبر اضافه می‌کند که اتفاق کنونی با آن زمان تفاوت بسیار دارد: «آقای احمدی‏نژاد در این چند سالی که از ریاست جمهوری‏شان می‏گذرد، نشان دادند که هیچ اعتقادی به مجلس ندارند. حتی همین مجلس اصول‏گرایی که حامی ایشان است.»

از لحن نامه محمود احمدی‏نژاد چنین برداشت می‌شود که هدف او یک‌سره کردن تکلیف با انتقادها و «نق و نق»هاست. به گفته محمد رهبر او و طرفدارانش در مجلس «می‌خواهند نشان دهند که در این مملکت قرار است بیشتر و بیشتر ما به حکم حکومتی آقای خامنه‏ای محتاج باشیم تا رأی مجلس و تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام.»

«یک رهبر، یک احمدی‌نژاد»

آیا محمود احمدی‌نژاد امکان تبدیل شدن به یک قدرت بلامنازع را دارد؟ به نظر محمد رهبر توازن قوا در جمهوری اسلامی، مدت‌هاست که به‏هم ریخته است: «مجلس، مجلسی است که با رأی شورای نگهبان و دو مرحله‏ای کردن انتخابات شکل گرفته است. آن‏هایی هم که در این مجلس انصافی دارند و وجدانی، آن‏چنان‏ آقای مطهری گفته است، بازهم می‏ترسند حتی از آقای احمدی‏نژاد سئوال کنند. از آن طرف، چیزی هم از مجمع باقی نمانده است. یعنی مجمعی که قرار بوده راهبردهای نظام را تدوین کند، سند چشم‏انداز را تدوین کند و قرار بوده دورنماها را نشان بدهد، تمام این‏ها را آقای احمدی‏نژاد به‏دور انداخته است. از این بعد، وضعیتی را مشاهده خواهیم کرد که آقای خامنه‏ای تکلیف‏اش را باید با قانون اساسی روشن کند.»

به نظر محمد رهبر، به جای توازن قوا باید از تراکم قوا حرف زد، زیرا همه چیز تحت تأثیر نهادهای امنیتی است: «همین قوه‏ی قضاییه را ببینید؛ احکامی که صادر می‏شود، ابداً قضایی نیستند. احکام کاملاً امنیتی‏ای هستند که بازجوها بعضاً می‏نویسند و قضات امضا می‏کنند. در قوه‏ی مقننه هم همین وضعیت هست. به این شکل که هیچ رأی‏ مهمی در مجلس نخواهد آمد، مگر این‏که نظر آقا گرفته شده باشد یا دولت بر آن صحه گذاشته باشد. این واقعاً فاجعه است.»

محمد رهبر تاکید می‌کند که در حقیقت «یک قوه‏، به اسم قوه‏ی مجریه که متکی بر نهاد رهبری است، بقیه‏ی قوا را خورده است.»

محمد رهبر می‌گوید آمال و ایده‏آل محمود احمدی‏نژاد این است که از قانون اساسی دو چیز بماند؛ «یکی رهبر و دیگری نه رییس‏جمهور که خود احمدی‏‏نژاد. تا با حکم حکومتی کارشان را راه بیاندازند و اگر آقای رفسنجانی عزل نمی‏شود، اقلاً مجمع کاری برای انجام دادن نداشته باشد.»


«توپ در زمین رهبر»

نامه محمود احمدی‌نژاد به نمایندگان مجلس حمله‌ای سخت به هاشمی رفسنجانی بود. در این نامه آمده است: «شايسته و ضروري است كه نوار كامل جلسه مجمع و كميسيون مربوط آن منتشر شود تا مردم در جريان امور قرار گيرند و ببينند كه چگونه عده اي نمي‌خواهند تن به قانون و راي مردم بدهند و درصددند ديدگاه خود را به نام مصلحت بر مردم تحميل نمايند.»

ولی در روزهای گذشته هاشمی رفسنجانی هم نشان داده که علیرغم تلاش برای نزدیک شدن به رهبر، قصد کوتاه آمدن از مواضع‌خود را ندارد.

شماری از ناظران از نامه احمدی‌نژاد این برداشت را کرده‌اند که او «توپ را به زمین رهبری» انداخته و حالا این رهبری است که باید «بر سر یک دوراهی» تکلیف را روشن کند. دوراهی‌ای که یک سرش دولت و نیروهای امنیتی و نظامی قرار دارند و سر دیگرش طیفی وسیع از اصولگرایان مخالف تا مخالفان اصلاح‌طلب و معترضین از هردسته و دیدگاهی!

به عقیده محمد رهبر«خامنه‏ای تصمیم خود را گرفته است و خیلی صریح و واضح نشان داده که به احمدی‏نژاد نزدیک‏تر است تا آقای هاشمی رفسنجانی. گرچه سیاست آقای هاشمی رفسنجانی هم تاکنون جواب داده و ایشان کاملاً حذف نشده‏ است.»

این روزنامه‌نگار معتقد است که «جمهوری اسلامی الان دارد در حالت هسته‏ای خودش فرو می‏رود و تقریباً تمام نهادهای دمکراتیکی را که در قانون اساسی درج شده بود - حال با همه‏ی تضاد‏هایی که وجود داشت- به‏دور می‏ریزد و رک و پوست‏کنده صورت کامل استبدادی و دیکتاتوری به‏خود می‏گیرد؛ با پشتوانه‏های نظامی، نفتی و تخیلات مذهبی.»

مریم انصاری
تحریریه: فرید وحیدی

یورش ماموران اطلاعاتی به زندانیان سیاسی ارومیه و ضرب و شتم شدید آنها

ماموران بلند پایه وزارت اطلاعات با یورش به بخش زندانیهای سیاسی زندان ارومیه با شدت تمام زندانیان سیاسی را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند . اکثر این زندانیان از چندی پیش در اعتصاب غذا بوده و همچنان نیز هستند . آنها به دلیل اعتراض به اتهامات واهی و بی اساس خود و عدم اعتنا قضات به قانون اساسی و قوانین مدنی دست به این اعتصاب غذای گسترده زدند . یورش برندگان اطلاعاتی لباس زندانیان را در آورده و آنها را در حالی که لباسی بر تن نداشتند در محوطه حیاط زندان به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند . به نظر میرسد این فشار ها برای صرف نظر کردن زندانیان از اعتصاب غذای گسترده صورت گرفته است .

رسانه سبز ایران . تلویزیون رسا

۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

ایران من از 1348 تا 1388


1348  بامداد سرد بهمن ماه بدنيا مي آيم.. پنج خواهر و يك برادر 14 ساله، در خانه منتظر و به گوش مانده اند و تا خبر تولدم را مي شنوند، هلهله مي كنند. برادرم قلك كوچكش را مي شكند و همان شبانه پولهايش را بر مي دارد و به امامزاده «معطوك» خرمشهر مي برد و نذرش را در ضريح مي اندازد. خدا به او يك «برادر» داده.

در آن روزها «برادري» هنوز قيمت داشت!

 
  1357
  انقلاب است. كوچه ها را مي دَوَم. وقتي به خانه مي رسم، كسي نيست. همه رفته اند خانه «خديجه خانم» پاي تلويزيون نشسته اند:«هيس! بيا امام رو ببين! امام اومد!» زنها و بچه ها، يكي يكي «صورت امام» را بر صفحه تلويزيون مي بوسند. مادرم كه زن سّيده و معتقدي است، دستي بر صفحه تلويزيون مي كشد و «قل هوالله» مي خواند و مرا فرا مي خواند. جلو مي روم. دستش را مسح مي كشد روي صورتم.

در آن روزها «ايمان» هنوزقيمت داشت!


 
  1363
  بحبوحه جنگ است. مادرم چادر به سر از دور مي آيد. نگاهش نااميد اما مهربان است. كتابهايم را به او ميدهم تا پولش را از دستش بگيرم و بروم براي ناهار، نان بخرم. اما مي بينم آن كاغذ، پول نيست! «كوپن» است. كوپن روغن يا قند يا برنج. دارد مي رود آن را به «محمودآقاي بقال» بفروشد و با پولش، نان و پنير بخرد! پدرم از يك وانت پياده مي شود، زيرلب به راننده غُر ميزند كه كرايه اضافه گرفته. راننده كرايه اش را به پدرم پس مي دهد و هر دو مي خندند.

«همدلي» هنوز قيمت داشت.


  پدر 40 تومان به مادر مي دهد. مادرم مي گويد: «با اين كه نمي شود چيزي خريد!» پدرم مي گويد:«توكل برخدا! فردا هم خدا كريمه!»

در آن روزها «اميد» هنوز قيمت داشت.


 
  1365
  بمباران هاي دشمن بعثي به شيراز هم رسيده.. پدرم سالهاست «عزادار» شهر دوست داشتني مان «خرمشهر» است. اينجا و آنجا مردم مي گويند بايد كاري براي وطن بكنيم.

آن روزها «وطن» هنوز قيمت داشت!


  يك شب تابستاني سر شام مي گويم:«من با حسن ميخواهم بريم جبهه!» زبان مادرم بند مي آيد! «حسن» همكلاسي ام به «شوخي و جدي» به من مي گويد تصميم گرفته «شهيد» شود تا خانواده فقيرش «بيمه» شوند! جايي شنيده ام:«نگوييد انقلاب براي من چه كرده؟ بگوييد من براي انقلاب چه كرده ام؟» فكر مي كنم. اما معنايش را نمي فهمم. من هم مي خواهم همراه حسن به جبهه بروم تا وقتي كسي پرسيد:«تو براي انقلاب چه كاري كرده اي؟» جوابي داشته باشم! چون هنوز انقلاب براي خانواده فقير ما كاري نكرده و نمي تواني اين سئوال را بپرسي؛ مگر آنكه به سئوال دومي، جواب داده باشي!

  از طرفي به قول «حسن» در آن شرايط سخت، «يك نان خور» هم كمتر، بهتر! «حسن» را بعد از «شبيخون انبردستي» ستون پنجم در جزيره مجنون هرگز نمي بينم! مفقودالاثر شده و جز پلاكش چيزي از او باقي نمانده است! در برگشت، حجله اش را سر خيابان شان مي بينم. مي شنوم خانواده اش، پول اهدايي «بنياد شهيد» را قبول نكرده و گفته اند:«حسن جانش را براي اسلام و وطنمان داده، نه براي پول!» هنوز هم وقتي فاتحه مي خوانم، ياد«حسن» هستم و به ياد «مرام» خانواده فقيرش.

آن روزها «مرام» هنوز قيمت داشت.

 
  1368
  يك سال بعد از جنگ، «كار» كم است. اما هنوز «اميد» هست. پول نيست، اما هنوز «توكل» هست. «خوشبختي» نيست، ولي هنوز «خنده» در خانه ها هست. «پدر» چندماهي است «رفته» و بين ما نيست، ولي «وطن» همچنان هست.ما هرچه توانستيم براي انقلاب كرده ايم، ولي انقلاب هنوز كاري از دستش برنيامده! خانواده هنوز در فقر است.آن روزها هنوز «فقر» زينت مؤمنان است و مسابقه ثروت اندوزي شروع نشده!

  پدرم در خاك سوخته خرمشهر «جان» داده و من از اينكه جنازه اش را از شهرش انتقال داديم و در شيراز دفن كرديم، هنوز احساس گناه مي كنم. مي گويم خرمشهري كه ما رفتيم و ديديم، نه گورستان داشت.نه غسالخانه داشت و نه حتي «قبركن»! چاره اي نداشتيم مادرم مي گويد اينجا هم جزو خاك وطنشه. «خاك پاك» ايرانه. فرقي نداره!

آن روزها هنوز «خاك» قيمت داشت.


  در خرمشهر، آن قدر «بيكاري» هست كه راننده ماشيني كه كنُترات مي كند تا ما و جنازه پدر را به شيراز ببرد، تا خود شيراز سرخوش است كه مسافري گير آورده و با صداي كم،ترانه هاي «آغاسي» را زمزمه مي كند! بعد به خود مي آيد و آهي مي كشد و زيرلب فاتحه اي مي خواند. دست آخر «نصف» پولش را بابت شرمندگي يا همدردي نمي گيرد.

آن روزها هنوز «معرفت و همدردي» قيمت داشت!

 
  1371
  مي آيم تهران.روزنامه «سلام» و خبرنگاري مي كنم و در اتاقي در طبقه آخرش، شبها مي خوابم و روزها مي نويسم. اما كم خوابي هميشگي را دارم. هنوز هم مي نويسم و هنوز هم كم مي خوابم. با خودم مي گويم بايد كاري بكنيم. هنوز مي دانم بايد كاري براي «ايران» بكنيم.تا روزي كه ايران براي ما «كاري» بكند! با اين حال؛

ايران» هنوز قيمت داشت.


«تكه ناني» داشتيم. «خرده هوشي»، ايماني، ديني،... و صداي اذان مرحوم مؤذن زاده، هميشه به يادمان مي انداخت كه هرچه نباشد، آن بالاها يك «خدايي»هست! خدايي كه خيلي كارها برايمان كرده، بي آنكه پرسيده باشد:«تو براي خداي خود چه كرده اي؟»



  ... وپارسال؛ خردادماه 1388

  مي نويسم: در دوره انقلاب و جنگ و بعد از آن، از بمباران و گرسنگي وسختي ها عبور كرديم و با «زردي فقر» ساختيم و زنده مانديم. «اميد»داشتيم. مي دانستيم روزي ايران «ساخته» خواهد شد. حالا گويا سالهاست مُرده ايم و ديگر زندگي نمي كنيم. فقط زنده ايم. يكي آمده و زده به سيم آخر و مي گويد همه آنها كه در اين سالها معتمدان ما و رهبران كشور بودند، مشتي «دزد» بوده اند. رهبران كشور مي گفتند «مسئولان» دارند ما را به سمت «ارزشها» مي برند! و كشور را به «بهشت» تبديل خواهند كرد! اما حالا يكي آمده و مي گويد از همه اين سي سال، 27 سالش را ما توسط «منتخبين مردم» و «معتمدين امام و رهبري»، «چاپيده» شده ايم! «چپاول» شده ايم! او مسئولان قبل از خود را به «فساد و دزدي» متهّم مي كند و ما را براي «حماقت» انتخاب مشتي دزد و فاسد! سرزنش مي كند و رأي مي خواهد! در مناظره تلويزيوني، روبروي نخست وزير سالهاي جنگ مي نشيند و با تهديد مي پرسد:«بگم؟ بگم؟» و عكس همسر او را نشان مي دهد تا «پرده از تخلف تحصيلي!» او بردارد! ولي فراموش كرده تا همين چندماه قبل يك «دكتر جعلي» را وزير كشور كرده بود و تا آخر از او حمايت كرد تا همين انتخابات را آن دكتر فريبكار برگزار كند! او به جز همين «اتهامات كلي» و افشاي مافياهاي خيالي، چيزي ندارد كه بگويد.اما ما را «بهت زده» مي كند!


  به آن 27 سال و ادعاي دزدي هاي ميلياردي و صحت و سقم اين افتراها كاري نداريم. اما به چيزهايي فكر مي كنم كه اكنون سالهاست مُرده اند. در همين چهارسال، ما چند فقره «تلفات ارزشي» داده باشيم كافي است؟ مايي كه در آغوش بمباران و گرسنگي و فقر، «زندگي» مي كرديم. در كنار «نفرت از دشمن» به وطن و خانواده و خدا عشق داشتيم وعاشقي مي كرديم. در اوج مشكلات، «گذشت» را مي شناختيم و فداكاري مي كرديم. در بحبوحه بي ناني، ما دين داشتيم. مسجد و زيارتگاه و امامزاده مي رفتيم. نذر مي كرديم. اخلاق داشتيم.. برادري داشتيم.. مرام داشتيم. در تمام آن 27 سال ما «دل» داشتيم.. در دل مان، عشق به «ايران» داشتيم.و در ايران مان، يك دنيا اخلاق و «ايمان» داشتيم! و حالا يكي آمده و در پايان چهارسال دولتش، سكوتش را شكسته تا به زعم خودش دوباره افشاگري كند! چون «ترس از شكست» در انتخابات را به طور جدي تري لمس كرده است! حالا او، بعد از چهارسال،دوباره با جذابيت هاي «افشاگري» آمده و به ما خبر مي دهد كه ما ملتي «دزد زده ايم».«چپاول شده ايم». اما نمي گويد بزرگترين چيزهاي ما را در دوره «خود او» دزديده اند! نمي گويد در دوران خود او، «اعتماد» ما را دزديدند. «ايمان» ما را ربودند. «اخلاق» ما را چاپيدند.. «برادري» را در دل برادرانمان كشتند. «وطن پرستي» را به سُخره گرفتند! غرورملي ما را پايمال كردند! ايثار را در دل ما كشتند! و عاشقي را، غارت كردند! دين و دنيا و آخرتمان را كه از روز ازل «قيّم» بودند! بعد از اينهمه «تلفات» كه داده ايم، با خود مي انديشم:«ما را به سخت جاني خود، اين گمان نبود.

تصادف جالب : تصادف پلیس یگان امداد با پلیس راهنمایی و رانندگی


شعری از امیر عاملی با مضمون سیاسی انتقادی و اجتماعی

خواهند تا كه دولت مردم ز خود كنند      كیهانیان مرده شریعت ندارها
ما عاشقان دولت یاریم و بسته ایم      دل را به آه و ناله شب زنده دار ها

هی نهروانیان به علی حمله میكنند      آنها كه داده اند زكف اعتبار ها

كیهان كجا و فهم درست كلام دوست       اینها نشسته اند به سنگ مزار ها
ما را چه غم زبیم بلا تا نشسته ایم      در كشتی نجات شما بی قرار ها
دلبستگان خط ولایت نمیدهند ایمان      خویش را به كف شب شكار ها


ای احمدی نژاد چو مست ولایتی      از تو زنند باده گلگون خمار ها

ما و مشایی و همه یاران رهبریم       تا آن زمان كه چشم ببیند سوار ها
مكتوب رهبری كه نهان خوشتر است      حیف افشانموده اند شریعت مدار ها
گفتند فتنه دولت ما را و بسته اند      تهمت به خادمان وطن بی شمار ها

.

اخبار کوتاه میشیل

رهبر حذب اسلامگرای تونس اعلام کرد حذف وی حذبی دموکرات است . او گفت تونس جمهوری اسلامی نیست و من هم خمینی نیستم . در همین حال خبر ها حکایت از آن دارد ایران به شدت در تلاش است در تونس حذبی مشابه حذب الله لبنان حامی منافع خود به وجود بیاورد .

==

محمد خاتمی با هاشمی رفسنجانی دیدار کرد . در این دیدار هاشمی رفسنجانی تاکید کرد که هنوز پای مواضع خود که در نماز جمعه تاریخی خود که در سال 1388 ایراد کرد ایستاده است .

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

شورای انقلاب، شورای سران فتنه و خواص بی بصیرت !

دكترمهدي خزعلي: 


شورای انقلاب، شورای سران فتنه و خواص بی بصیرت!

 

22 دیماه 1357 شورای انقلاب به پیشنهاد شهید آیت الله مطهری تشکیل شد، هسته اولیه پنج تن بودند، سه شهید بزرگوار( مطهری - بهشتی - باهنر) که فرزندانشان منتقدین امروزند، و آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله هاشمی رفسنجانی که هر دو از منتقدین جدی هستند و به آنها خواص بی بصیرت می‌گویند! 

  اعضایی که به دعوت هسته مرکزی اضافه شدند عبارتند از: " آیت الله طالقانی که همان موقع، زودتر از همه به جرگه خواص بی بصیرت پیوست!، احمد صدر حاج سید جوادی، مهدی بازرگان،یدالله سحابی، مصطفی کتیرایی، سر لشگر قرنی ( که او هم زود شهید شد)،سرتیپ مسعودی، عزت الله سحابی، ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، عباس شیبانی، میر حسین موسوی، احمد جلالی ، حسن حبیبی و حبیب الله پیمان، ظاهراً همه از خواص بی بصیرت بودند! 

از جمع 22 نفر اعضای شورای انقلاب فقط می ماند آیت الله خامنه ای و آیت الله مهدوی کنی که در زمره خواص با بصیرتند، که البته گاهی اوقات پای آقای مهدوی کنی هم می لغزد و انتقادی می فرماید و یا از خواص بی بصیرت حمایت می کند، حتی اخیراً یکی از خواص بی بصیرت را مجدداً به جامعه روحانیت دعوت کرده بود که او نپذیرفته بود! 

  در مجموع می توان گفت ترکیب شورای انقلاب عبارت بود از جمعی از سران فتنه و خواص بی بصیرت، پس بر ما حرجی نیست اگر اینجوری شدیم! خشت اول را معمار این گونه نهاد! 

22 دیماه 1389 / مهدی خزعلی 

۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

شرکت در نظر سنجی های ریمیشیل

با درود

کاربران محترم وبلاگ ما میتوانند برای شرکت در نظر سنجی های وبلاگ ما به آدرس قدیمی ما یعنی WWW.REMISHIL.BLOGSPOT.COM مراجعه فرمایند .

۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

افزایش شعار نویسی ها در آستانه 22 بهمن 1389 در دانشگاه ها

بنا به گزارش رسیده از دانشگاه پلی تکنیک، شعار نویسیهای جدید در راهرو ها و مسیرها و کافه تریا و سرویسهای این دانشگاه افزایش یافته است. این شعار ها روزانه پاک میشود ولی توسط دانشجویان فعال بازنویسی میشود . برخی از این شعار ها از اینقرار است : ملت ایران زمین برپا برپا – حکومت آخوندی سرنگون سرنگون

۲۲ بهمن روز انتقام ملت – مرگ بر خامنه ای

درود بر زندانی سیاسی – مرگ بر حکومت آخوندی



بنا به همین گزارشها، بدلیل شعار نویسی گسترده در کلیه اماکن دانشگاه تربیت معلم از آمفی تئاتر و سرویسها و کتابخانه و کافه تریا و … عوامل اطلاعاتی و لباس شخصی در اطراف این دانشگاه در کمین نشسته بودند تا به محض اطلاع به دستگیری دانشجویان فعال بپردازند.

برخی شعارهایی که در روز چهارشنبه و پنجشنبه از این دانشگاه گزارش شده از اینقرار است :

- سرنگون سرنگون حکومت خامنه ای سرنگون

- زندانی سیاسی آزاد باید گردد

- به یاری حجت ابن الحسن ریشه ظلم را میکنیم

- ملت ایران زمین اتحاد اتحاد

- دانشجو میمیرد ذلت نمیپذیرد

- به یاری دانشجو ، کارگر ، حکومت آخوندی سرنگون سرنگون

- خامنه ای خون جوانان ما میچکد از چنگ تو

- از زندانی سیاسی حمایت کنید ملت قهرمان ایران

در دانشگاه ملی، دانشکده عمران و مهندسی ، بویژه در دپارتمان مهندسی انرژی هسته ای و پرتو درمانی دانشجویان فعال این دانشگاه نیز بطور گسترده شعارنویسی کرده اند. برخی از این شعارها اینطور گزارش شده است :

- با انرژی هسته ای ملت ایران زمین نان شب ندارد

- اتحاد ملت ایران زمین تنها راه نجات ملت

- استبداد استبداد سرنگون سرنگون ، مرگ بر خامنه ای



دانشجویان فعال در دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز به شعار نویسی های جدید برای فراخوان به ۲۲ بهمن اقدام کردند . از جمله شعارهایی که بر در و دیوار این دانشکده نوشته شده عبارتند از:

- مرگ بر خامنه ای

- میکشم میکشم آنکه برادرم کشت

- به همت و اراده ملت ایران شمارا به زیر میکشیم – روز روز تقاص است ۲۲ بهمن

- ۲۲ بهمن روز پیروزی ملت ایران

اعلام موجودیت تشکل سبز دانشجویان دانشگاه اشرفی اصفهانی

دانشجویان سبز دانشگاه اشرفی اصفهانی در شهر اصفهان به طور رسمی اعلام موجودیت کردند . آنها با تشگکیل یک تشکل دانشجویی از همه دانشجویان خواهان تغییر خواستند تا به این تشکل سبز و بدون خشونت بپیوندند . این دانشجویان ضمن اعلام این خبر گفته اند که سالها از استبداد گذشته و اکنون وقت مبارزه باز و آزادانه و بدون ترس با استبداد فرا رسیده است .

این تشکل ضمنا خواهان پیوند خود با دیگر تشکل های دانشجویی و فعالان دانشجویی شده است تا با همکاری و ابتکار عمل ضد استبداد وارد عمل شوند .

ریمیشیل در دسترس برای کاربران ایرانی

وبلاگ ریمیشیل که مدتیست مورد تهاجم ج.اسلامی واقع شده است و آدرسهایش مسدود میگردد اینبار در این آدرس جدید شروع به کار کرد . http://mishil3.blogspot.com/

شعر : کارفرم دیگر مسلمانی بس است !

حالمان بد نیست غم کم می‌خوریم

کم که نه! هر روز کم کم می‌خوریم


آب می‌خواهم، سرابم می‌دهند

عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند


خود نمیدانم کجا رفتم به خواب

از چه بیدارم نکردی آفتاب؟؟


خنجری بر قلب بیمارم زدند

بی گناهی بودم و دارم زدند


دشنه‌ای نامرد بر پشتم نشست

از غم نامردمی پشتم شکست


سنگ را بستند و سنگ آزاد شد

یک شبه بیداد آمد، داد شد


عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام

تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام


عشق اگر اینست مرتد می شوم

خوب اگر اینست من بد می شوم


بس کن ای دل نابسامانی بس است

کافرم دیگر مسلمانی بس است


در میان خلق سردرگم شدم

عاقبت آلوده مردم شدم


بعد از این با بی‌کسی خو می کنم

هر چه در دل داشتم رو می کنم


نیستم از مردم خنجر بدست

بت پرستم بت پرستم بت پرست


بت پرستی کار ماست

چشم مستی تحفه ی بازار ماست


درد می بارد چو لب تر می کنم

طالعم شوم است باور می کنم


من که با دریا تلاطم کرده ام

راه دریا را چرا گم کرده ام


قفل غم بر درب سلولم مزن!

من خودم خوش‌باورم گولم مزن!


من نمی گویم که خاموشم مکن

من نمی گویم فراموشم مکن


من نمی گویم که با من یار باش

من نمی گویم مرا غم خوار باش


من نمی گویم؛ دگر گفتن بس است

گفتن اما هیچ نشنفتن بس است


روزگارت باد شیرین! شاد باش

دست کم یک شب تو هم فرهاد باش


آه! در شهر شما یاری نبود

قصه هایم را خریداری نبود!!!


وای! رسم شهرتان بیداد بود

شهرتان از خون ما آباد بود


از درو دیوارتان خون می چکد

خون من،لیلای مجنون می چکد


خسته ام از قصه های شومتان

خسته از همدردی مسمومتان


اینهمه خنجر, دل کس خون نشد

این همه فرهاد، کسی مجنون نشد


آسمان خالی شد از فریادتان

بیستون در حسرت فرهادتان


عشق از من دور و پایم لنگ بود

قیمتش بسیار و دستم تنگ بود


گر نرفتم هر دو پایم خسته بود

تیشه گر افتاد دستم بسته بود


هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!

فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!


هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه!

هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!


هیچ کس اشکی برای ما نریخت

هر که با ما بود از ما می گریخت


چند روزی هست حالم دیدنیست

حال من از این و آن پرسیدنیست


گاه بر روی زمین زل می زنم

گاه بر حافظ تفأل می زنم


حافظ شیراز فالم را گرفت

یک غزل آمد که حالم را گرفت:


ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

تغییر موضع ناگهانی رژیم ایران در مقابل دیکتاتور تونس . بن علی

تغییر موضع ناگهانی دولت احمدی نژاد در قبال رئیس جمهور مخلوع تونس، تعجب بسیاری از ناظران را برانگیخت. رئیس دولتی که تا چند روز قبل روابط بسیار صمیمانه ای با بن علی داشت، به طوری که پس از پیروزی در انتخابات کودتاگونه، یکی از اولین تبریک ها را از همتای دیکتاتور خود در تونس دریافت کرد، اکنون در سخنرانی هایش بن علی را یک دیکتاتور وابسته به بیگانه می خواند و فراموش کرده که یک سال و نیم قبل، از همین دیکتاتور وابسته، “صمیمانه ترین تبریکات را به خاطر پیروزی مجدد در انتخابات” دریافت کرده است. سایت آینده به این چرخش در موضع گیری واکنش نشان داد و در گزارشی نوشت:
همزمان با پیروزی انقلاب مردم تونس علیه حکومت دیکتاتوری زین العابدین بن علی، رئیس جمهور فراری تونس، دولت دهم نیز همنوا با مردم تونس به تخطئه رئیس جمهور ۲۳ ساله تونس و تجلیل از مردم انقلابی این کشور پرداخت.
با وجود آن که هم در دولت نهم و دهم از زین العابدین بن علی برای حضور در ایران دعوت شده، احمدی نژاد امروز در جمع مردم یزد، بن علی را دیکتاتوری وابسته خواند و گفت: ملت تونس با شعارهای اسلامی، نگاه یگانه پرستی، عدالت خواهی و انسانی دربرابر یک دیکتاتوری وابسته قیام کرده و به دنبال عزت، سرفرازی، کرامت و انسانیت و در یک کلام به دنبال برقراری مناسبات و احکام اسلام ناب محمدی (ص) هستند.
این اظهارات در حالی مطرح شد که سیدمحمد حسینی، وزیر ارشاد که اسفند سال گذشته برای شرکت در مراسم اختتامیه “قیروان پایتخت فرهنگی جهان اسلام در سال ۲۰۰۹″ عازم تونس شده بود، در گفت وگوی اختصاصی با خبرنگار روابط عمومی و اموربین الملل ارشاد گفت: در دیدار با “زین العابدین بن علی” رییس جمهوری تونس، سلام آقای محمود احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی ایران به ایشان ابلاغ شد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به استقبال گرم رییس جمهوری تونس از پیام محمود احمدی نژاد، از علاقمندی مسوولان و مردم تونس برای سفر رییس جمهوری اسلامی ایران به این کشور، خبر داد. وی گفت: ایران نیز متقابلا از رییس جمهوری تونس برای سفر به جمهوری اسلامی ایران دعوت کرد.
این البته دومین دعوت رسمی دولت دکتر احمدی نژاد از بن علی بود، چرا که پیش از آن هم در دولت نهم منوچهر متکی از دعوت از نامبرده برای سفر به ایران خبر داده بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دولت به نقل از ایرنا، متکی روابط دو کشور را دوستانه و رو به رشد اعلام کرد و افزود: مراودات سیاسی بین جمهوری اسلامی ایران و تونس جریان دارد. متکی با اشاره به دعوت به عمل آمده از رئیس جمهوری تونس برای سفر به ایران، انجام این سفر را زمینه ساز فرصت های جدید برای توسعه همکاری های فیما بین اعلام کرد.
با وجود آن که زین العابدین بن علی عملا این دعوت را اجابت نکرده بود، اما او جزو اولین کسانی بود که سال گذشته پیروزی مجدد دکتر احمدی نژاد در انتخابات را به وی تبریک گفته و نوشته بود: «مفتخرم که صمیمانه ترین تبریکات خود را به خاطر پیروزی مجدد شما در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران اعلام نمایم. از خداوند متعال برای شما آرزوی سلامت، سعادت و موفقیت در انجام وظایف و برای ملت ایران پیشرفت و توسعه روز افزون را مسألت دارم. در این مناسبت همچنین فرصت را مغتنم شمرده بار دیگر بر خواست و اراده کشور تونس در تداوم همکاریهای مشترک جهت تقویت پیوندهای برادری و توسعه سطح روابط موجود بین دو کشور تاکید می کنم. برادر شما، زین العابدین بن علی، رییس جمهور تونس»
با وجود وابسته و دیکتاتور بودن بن علی، وی بعضا مواضعی در دفاع از مردم فلسطین نیز می گرفت، به گونه ای که این مواضع وی مورد تمجید معاون اول کنونی و معاون حقوقی وقت دکتر احمدی نژاد در سفر وی به تونس قرار گرفته بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، محمدرضا رحیمی فرستاده ویژه رییس جمهوری اسلامی ایران با قدردانی از مواضع استوار رییس جمهور تونس در حمایت از مردم غزه گفته بود: ممکن است امکانات کشور شما محدود باشد ولی از اراده و عزم بزرگی برخوردارهستید و این جدیت، در بیانات و مواضع ستودنی رییس جمهور شما کاملا مشهود بود.
هرچند عبدالوهاب عبدالله وزیر خارجه تونس با بیان اینکه در شرایط فعلی نباید فلسطین را تنها گذاشت گفته بود: در رابطه با مسایل منطقه ای و بین المللی ما با ایران دیدگاههای مشترکی داریم، اما وی ادامه داده بود: در خصوص بحران غزه، تونس امکانات محدودی دارد و چندان قادر به تاثیر گذاری روی کشورهای بزرگ نیست ولی سعی داریم تصمیمات مستقلی داشته باشیم .
http://www.kaleme.com/1389/11/01/klm-44432/

آیا براستی تونس تونست اما ایران نتونست ؟

مردم تونس در یک کارزار چند هفته‌ای توانستند پیروز میدان نبرد با دیکتاور شوند.



خبر را که شنیدم خیلی خوشحال شدم اما آنچه مرا بهت زده کرد واکنش برخی از رسانه‌ها بود که خیلی ساده‌انگارانه به قضیه نگریسته بودند و با مقایسه جنبش آزادی خواهی مردم ایران با خروش مردم تونس دائما یک جمله را بر زبان می‌راندند :

«تونس تونست ،ایران نتونست»

گویی وزن زیبا و شعر گونه‌اش چنان چشم مدعیان دانا را گرفته که راه دیده را بر واقعیت بسته است.


جمعیت ۷۰ میلیونی ایران پهناور با دیکتاتوری مواجه هست که از همان روز های اول درگیری با تمام قوا بر مردم تاختند، زدند و کشتند و به سیاه چال انداختند؛ درست است که در درگیری‌های میان حکومت و معترضان در تونس ۷۵ نفر از آزادی خواهان کشته شدند ولی تمام این کشته‌ها در خیابان‌ها به ضرب گلوله پلیس از پای درآمدند نه در کهریزک و زندان‌های مخفی که در حکومت ایران از آن برای خاموشی مردم استفاده می‌کردند.

جنس دیکتاتوری در ایران و تونس با هم متفاوت بود در ایران با جریانی در حکومتی مواجه‌ایم که با اسلحه ایدیولوژی مقابل مردم ایستاده است حال آنکه در تونس چنین نبود.

در تونس ریشه اعتراضات فقر بود وبیکاری ولی در ایران سال‌هاست نبرد انسانیت در برابر شرارت ایدیولوژیک است.

لازم به یادآوری نیست که قبل از اعلام نتایج انتخابات در ایران بارها در خبرها از زبان دولت‌مردان و حتی نمایندگان مجلس خبر توطئه دشمن بعد از انتخابات شنیده شد؛ این نشان می‌دهد که حکومت کاملا انتظار چنین واکنشی را از مردم داشت و خود را برای مقابله آماده کرده بود، بایکوت رسانه‌ای در ایران از همان روز نخست اعتراضات مردمی آغاز شد، خبر نگاران خارجی فراخوانده شدند، خبر نگاران داخلی دستگیر شدند و یا مجبور به سکوت و هیچ کس قادر نبود بجز اخبار خیابان که آن هم به شکل محدود بوسیله موبایل شهروندان ثبت می‌شد و در فیس‌بوک و بالاترین، یوتیوب وچند شبکه اجتماعی مجازی دیگر درز پیدا می‌کرد خبری دیگر به دنیا مخابره کند.

در ایران مردم تنها با نیروی انتظامی طرف نبودند، نیروهای ضد شورش انتظامی، سپاه، بسیج، لباس شخصی‌ها و چندین نوع نیروهای دیگر که در هیچ کجای دنیا دیده نشدند مقابل مردم ما ایستادند.

در تونس ۱۰ میلیون نفری اما اینچنین نشد، دیکتاتور غافل گیر شد خودسوزی یک جوان جرقه‌ای بود تا آنچنان آتشی را برافروزد که دیکتاتور ناتوان از خاموش کردندش بگریزد.

در تونس بایکوت خبری صورت نگرفت؛ دیکتاتور تونس از نیروهای پلیس در برابر مردم به پا خواسته استفاده کرد و تنها در روزهای آخرارتش وارد کارزار شد و چون مثل دیکتاتور ایران از نیروهای جان‌فشان موازی بهره نمی برد تسلطش را بر اوضاع از دست داد.

در تونس مردم کاملا آگاه بودند که با یونیفرم پوشان پلیس طرفند که در مقابل‌شان ایستادند نه با لباس شخصی‌هایی که هر لحظه ممکن بود در میانشان نعره کشان، باتوم بدست از هر طرف حمله کنند.

نمی‌خواهم از وضعیت مرید و مرادی سربازان خامنه‌ای سخن بگوییم که حاضرند جان دهند و جان بگیرند تا آقا خوشحال باشند و از زندان‌بانانی بگویم که کشتن و تجاوز را عین عبادت می‌دانند و اینکه دیکتاتور تونس ازاین افراد بی بهره بود.

نا آگاهان بیانیه‌ها را به تمسخر می‌گیرند؛ مردم خسته از جنایت و ظلم و فساد و بی‌عدالتی را به خیابان‌هایی فرا می‌خوانند که قتل گاه آنان است تا شاید بتوان با ریخته شدن خون هزاران جوان این مرز و بوم حکومت را از پای درآورند.

مقایسه تونس ۱۰ میلیونی و یک‌دست با کشوری به وسعت ایران با اقوام مختلف و خواست‌های نابرابر و البته دیکتاتوری با راه و روش و تفکر متفاوت تنها از سر نا آگاهی ست.

جنبش سبز جنبش بدون خشونت است و ویژگی منحصر بفردی دارد و آن فراغت از ایدئولوژی‌ها و رهبری شخص یا گروه خاصی است.

تنها سلاح ما آگاهی رسانی است.

 www.mishil3.blogspot.com

منبع : خودنویس 

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

وقتي خدا در آيه 60 سوره مائده انسان را تهديد به بوزينه و خوك شدن ميكند!

قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِيلِ


بگو آيا شما را به بدتر از [صاحبان] اين كيفر در پيشگاه خدا خبر دهم همانان كه خدا لعنتشان كرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزينگان و خوكان پديد آورده و آنانكه طاغوت را پرستش كرده‏اند اينانند كه از نظر منزلت بدتر و از راه راست گمراه‏ترند.

خداوند در آيه 58و 59 و60 سوره مائده كساني را كه اذان و نماز را مسخره ميكنند را لعنت كرده و آنان را تهديد ميكند كه تبديل به خوك و بوزينه خواهند شد .

به نقل از منبع : 
http://iraniabadvaazad.blogspot.com/2010/12/60_1644.html